جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پارچ
( اِ.) ظرف آبخوری سرگشاد.
پ
معین
پارسنگ
(سَ) (اِمر.)نک پاسنگ. ؛ ~ برداشتن عقل کسی کنایه از: ناقص عقل بودن، ...
پ
معین
پارانشیم
(اِ.)۱- بخش فعال اعضای غدهای.۲- نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگها،...
پ
معین
پاده بان
(~.) (اِمر.)۱- گله بان، چوپان.۲- پاسبان، نگاهبان.
پ
معین
پارینه
(نِ) (ص نسب.)۱- منسوب به سال گذشته.۲- سال گذشته.۳- کهنه.
پ
معین
پارو کردن
(کَ دَ)(مص م.) روبیدن، پاک کردن.
پ
معین
پارسال
(اِمر.) سال گذشته، پار.
پ
معین
پارالل
(لِ لْ) (اِ.) دو چوب موازی که آنها را به طور افقی و نزدیک به هم بر پ...
پ
معین
پاده
(دِ) (اِ.)۱ - گلة گاو و خر.۲- چراگاه.
پ
معین
پاریاب
(اِمر.) زراعتی که با آب رودخانه و امثال آن کشت شود.
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها