جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کیوسک
(سْ) (اِ.) اتاقکی که هر سوی آن باز است، دکه، دکان کوچک.
ک
معین
کیماک
(اِ.) تنگ، نوار پهنی که بر بالای بار اسب و خر میبندند.
ک
معین
کیف
(~.) (اِ.)۱- شادی، مسرت.۲- خوشی، لذت عمیق.۳- خوش گذرانی، عیش. ؛ ~ کسی...
ک
معین
کیبیدن
(کِ بِ دَ) (مص ل.) از راه برگشتن، منحرف شدن، از جایی به جایی کشیدن.
ک
معین
کیوان
(کَ) (اِ.) سیارة زحل.
ک
معین
کیمال
(کِ) (اِ.) جانوری که از پوستش پوستین سازند.
ک
معین
کیغ
(کِ) (اِ.) چرکهای گوشة چشم.
ک
معین
کیایی
(حامص.)۱- پادشاهی.۲- بزرگی، سروری.۳- ولایت.
ک
معین
کیهان
(کَ یا کِ) (اِ.) جهان، روزگار، دنیا.
ک
معین
کیلکا
(کِ) (اِ.) ماهی کوچک خوراکی از تیرة شُک ماهیان.
«
‹
147
148
149
150
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها