جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گله گزاری
(گِ لِ. گُ) (حامص.) شکایت کردن، شکوه کردن.
گ
معین
گلستان
(گُ لِ) (اِ.) باغ گل، باغی که در آن گل -های گوناگون پرورش میدهند،...
گ
معین
گمار
(~.) (اِ.) چمچه، کفگیر بزرگ.
گ
معین
گلگون
(~.) (ص مر.) سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ.
گ
معین
گله مند
(~. مَ) (ص.) دارای گله و شکایت، دارای آمادگی برای گله کردن.
گ
معین
گلست
(گَ لَ) (ص.) سیاه مست.
گ
معین
گنجایش
(گُ یِ) (اِمص.) ظرفیت.
گ
معین
گنج روان
(~ِ رَ) (اِمر.) نام گنج قارون است و گویند پیوسته در زیر زمین حرکت میک...
گ
معین
گمولوژی
(گِ مُ لُ) (اِ.) علم مطالعة گوهرسنگها که به بررسی منبع و منشأ و توصی...
گ
معین
گنجانیدن
(گُ دَ) (مص م.) جای دادن، گنجاندن.
«
‹
3177
3178
3179
3180
3181
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها