جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سابقه سالار
(~.) (ص مر.) کاروان - سالار، پیشرو قافله.
س
معین
س
(حر.) حرف پانزدهم از الفبای فارسی، برابر با عدد ۶۰ در حساب ابجد.
س
معین
سابقه دار
(~.) (اِفا.)۱- باسابقه.۲- دارای پیشینه نیک یا بد.
س
معین
سابقه
(بِ قَ یا قِ) (اِفا.) مؤنث سابق.۱- سبقت گیرنده.۲- (اِ.) پیشینه، اعمال...
س
معین
ساجور
(اِ.) تکة چوب که با ریسمان به گردن سگ بندند، قلادة سگ. ج. سواجیر.
س
معین
سابقاً
(بِ قَ نْ) (ق.) قبلاً، پیش از این.
س
معین
ساجد
(جِ) (اِفا.) سجده کننده.
س
معین
سابق الذکر
(بِ قُ لْ ذِ) (ص مر.)پیش - گفته، مذکور.
س
معین
ساج
(اِ.) مرغ کنجدخوار.
س
معین
سابق
(بِ) (اِفا.)۱- پیشی گیرنده.۲- قبلی، گذشته.
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها