شما اینجا هستید
تاریخ » غرب‌زدگی یا ماشین‌زدگی

خبرگزاری زردیس، گروه فرهنگ و اندیشه*: به باور بسیاری از جامعه‌شناسان و پژوهشگران حوزه صنعت، تولید انبوه و استفاده از تکنولوژی، نسبتِ مدرن بودن را به صنعت می‌دهد. بر کسی پوشیده نیست که در آغاز سده‌های جدید و همگام با پدیده انقلاب صنعتی در اروپا، ایران در زمینه «دانش» از کشورهای غربی عقب افتاد؛ ایرانی که در پیشینه کهن خود در اکثر شاخه‌های دانش و علوم سرآمد و پیشرو بود.

به‌واقع مفهوم توسعه در غرب با مفهوم «تصرف» پیوند خورده است؛ غرب توسعه را همراه با تصرف می‌بیند و برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی‌های کلان کرده و می‌کند. مسئله عقب‌افتادگی ایران از پیشرفت‌های علمی و صنعتی به شدت خود را از دوران قاجاریه و به‌ویژه هنگام زمامداری ناصرالدین شاه نشان داد. بعدها حکمرانان، توسعه کشور را در رجوع به غرب، وارد کردن دانش نوین و البته تجهیزات صنعتی از این کشورها دانستند؛ امری که بدون پیوست‌های فرهنگیِ ضروریِ آن انجام شد.

به عبارتی مدرن‌سازی صنعت ایران نتیجه مواجهه با فرهنگ و تمدن غربی بود؛ در اصل دانش و تجهیزات صنایع مدرن ایرانی اکثراً از سوی غرب وارد شدند. این تجهیزات به دلیل آنکه پیشتر در ایران مابه‌ازا نداشتند، به همان اسم غربی یا فرنگی خود به کار رفته و باعث ایجاد چالشی در زبان و فرهنگ شدند. (به عنوان مثال تا مدت‌ها در ایران از واژه «ایروپلن» به‌جای کلمه «هواپیما» استفاده می‌شد.) همچنین دولت ایران و مدیران اقتصادی به ناچار و به جهت عدم وجود نیروی متخصص برای راه‌اندازی تجهیزات و تدریس دانش از مستشاران غربی بهره بردند و آنها را برای تربیت تکنسین‌های ایرانی به کشور دعوت کردند. طبیعتاً این مستشاران همراه با فرهنگ بومی خود وارد ایران شدند.

سیدفخرالدین شادمان یکی از نخستین کسانی بود که با نگارش کتاب «تسخیر تمدن فرنگی» به مقابله با فرهنگ و تمدن غربیِ رایج شده در ایران پرداخت. پس از او سید احمد فردید با ساخت واژه «غرب‌زدگی» راه را برای چهره‌هایی چون جلال آل احمد در راستای نقد صنعت در ایران باز کرد.

اصطلاح «غرب‌زدگی» برای نخستین‌بار در یکی از جلسات شورای هدف فرهنگ ایران در آذر و دی ۱۳۴۰ توسط سیداحمد فردید مطرح شد. جلال آل احمد نیز که یکی از اعضا و شرکت کنندگان در جلسات این شورا بود با استفاده از این مفهوم، کتاب «غرب‌زدگی» را نوشت. البته منظور فردید از «غرب‌زدگی» به شدت با تعبیر آل احمد از آن تفاوت داشت، نکته‌ای که خود جلال نیز در مقدمه کتاب به آن اشاره کرده است. این‌که منظور فردید از غرب‌زدگی چه بود، اکنون مجال طرح آن نیست، اما جلال این مفهوم را با عنوان ماشین‌زدگی تعبیر کرده است.

از نظرگاه جلال، با کمک ماشین و صنعت در غرب می‌توان مواد خام اعم از نفت، سنگ آهن و دیگر مواد معدنی، پنبه، کتیرا و… را به صورت پیچیده‌تری در آورد و در نهایت به عنوان یک کالای قابل مصرف به دیگر کشورها عرضه کرد. با توجه به این دیدگاه جلال، فرهنگ و مواد فرهنگی نیز در زمره مواد خام به حساب می‌آیند. با این تفاسیر از نظر جلال شرق جایی است که این مواد خام را دارد و چون برای تبدیل آن محتاج به صنعت غربی است، بنابراین ناچار است دنباله‌روی آن باشد. جلال در دیگر آثار خود از جمله سفرنامه حج‌اش با نام «خسی در میقات» نیز به این استیلای ماشین بر کشورهای شرقی (در نتیجه استیلای غرب) اشاره کرده است.

دیدگاه جلال در این خصوص بعدها با انتقادات تند شخصیت‌هایی چون داریوش آشوری و بعدها صادق زیباکلام و… مواجه شد. در هر صورت این مسائل در سال‌های پس از انقلاب نیز به عنوان یکی از چالش‌های اصلی حوزه‌های هویت و تمدن مطرح شد. همچنین وجود برخی صنعت‌ها در ایران و اشکالات ماهوی آنها ورود نظریه پردازان را بیش از پیش به صورت الزام درآورد.

عده‌ای از این نظریه پردازان با برداشت‌های خود از تفکر فردیدی و توجه بسیار به کلام جلال آل احمد، غرب را به صورت کلیت یکپارچه‌ای دیدند که باید از تمام وجوه آن از جمله صنعت و تکنولوژی‌اش دوری کرد. در مقابل اما عده‌ای دیگر از اندیشمندان به ضرورت مقوله فرهنگسازی در راستای بهره بردن از تکنولوژی و صنعت اشاره داشتند. به باور این طیف، داشتن تکنولوژی و صنعت ضرورت دارد اما ما فهم درستی از این دو مقوله نداریم.

غلامحسین ابراهیمی دینانی اعتقاد دارد در دنیای امروز بدون تکنولوژی نمی‌توان نفس کشید، اما باید راه کنار آمدن و همزیستی با آن را پیدا کرد. همچنین غلامرضا اعوانی نیز تکنولوژی بدون حکمت را خطر بزرگی برای جامعه می‌داند. این مسائل نشان می‌دهد که ما از اوایل دهه ۴۰ تا به امروز هنوز نتوانسته‌ایم مباحث نظری در این حوزه را سامان دهیم و شاید یک دلیل برای اوضاع نابسامان صنعت و تکنولوژی در ایران در همین مسئله نهفته باشد. بنابراین ضرورت دارد تا متفکران و اندیشمندان امروز ایران بحث صنعت و تکنولوژی و فرهنگ آن را بیش از پیش جدی بگیرند.

در نهایت باید گفت صنعت در ایران با بحران مواجه است. کم شدن توان تولید کارخانه‌ها و مراکز صنعتی یا به کل تعطیل شدن آن‌ها خطری بسیار جدی است که متأسفانه دامن صنعت ایران را فراگرفته است. در کنار آن بحران محیط زیست نیز بر حجم انبوه ضعف‌های صنعت در ایران افزوده شده است. بنابراین نیاز به یک مواجهه فکری جدید با صنعت در ایران حس می‌شود. مواجهه‌ایی که می‌تواند از طریق اتوبان علوم انسانی صورت گیرد.

*حمیرا مقیمی، کارشناس و منتقد فرهنگی





اخبار زردیس | جدیدترین اخبار ایران و جهان