جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آخشیجان
(اِ.) جِ آخشیج ؛ عناصر چهارگانه.
الف
معین
آخور
(خُ) (اِ.)=آخر:۱ - طویله، اصطبل.۲- حوضچه.
الف
معین
آخشیج
(اِ.)۱- عنصر.۲- هیولی.۳- ضد، مخالف.
الف
معین
آختن
(تَ) (مص م.)۱- بر آوردن، بیرون کشیدن (تیغ وشمشیر از غلاف). ۲- بالا بر...
الف
معین
آخته
(تِ)(ص مف.)۱- برآورده، کشیده، بیرون کشیده.۲ - برافراشته، بالا برده.۳- ...
الف
معین
آخرالامر
(خِ رَ یا رُ اَ) (ق مر.) سرانجام، آخرکار، عاقبت.
الف
معین
آدخ
(دَ)۱- (ص.) خوب، نیکو.۲- (اِ.) تل، پشته.
الف
معین
آداک
(اِ.) خشکی میان دریا، جزیره.
الف
معین
آداش
(اِ.) همنام، هم اسم.
الف
معین
آداب
جِ ادب ؛ رسوم، عادات.
«
‹
27
28
29
30
31
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها