جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آزاردن
(دَ) (مص م.) رنجاندن، آسیب رسانیدن.
الف
معین
آرون
(اِ.) صفت نیک، خوی خوش.
الف
معین
آزجوی
(ص فا.) حریص، طماع.
الف
معین
آزادمرد
(مَ)(ص مر.)۱ - جوانمرد.۲- اصیل، نجیب.۳- ایرانی.
الف
معین
آزار
(اِ.)۱- رنج، عذاب.۲- بیماری، مرض.
الف
معین
آزادوار
(ص مر.)۱- با خوی آزادان.۲- نوایی است در موسیقی قدیم.
الف
معین
آزمودگی
(دَ یا دِ) (حامص.) آزموده بودن، باتجربه بودن.
الف
معین
آزوقه
(قِ) (اِ.)۱- غذای کم، غذایی که در سفر با خود دارند؛ توشه.۲- خواربار ک...
الف
معین
آزگار
(زَ یا زِ) (ق.) (عا.) کامل، تمام، دراز، طولانی.
الف
معین
آزناک
(ص.) آزند، حریص.
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها