جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یاختن
(تَ)۱- (مص م.) آختن، بیرون کشیدن.۲- (مص ل.) قصد کردن.۳- گراییدن، متمای...
گ
معین
گیپور
(اِ.) نوعی پارچة توری زبر و پر از نقشهای گل و بوتة برجسته.
گ
معین
گیس سفید
(س) (اِ.) زن سالخورده و دارای تجربه و آگاهی.
معین
ی
یادنامه
(م ِ) (اِمر.) کتابی حاوی مقالههای متعدد که به یاد سال ولادت کسی، در ...
معین
ی
یاتاغان
(اِ.)= یاتاقان. یاطاقان: وسیلهای فلزی یا لاستیکی یا چرمی، که از سایی...
گ
معین
گیوه
(وِ) (اِ.) نوعی کفش که رویة آن از نخ یا ابریشم بافته میشود. ؛ ~ها را...
گ
معین
گیس
(اِ.) موی بلند، گیسو.
معین
ی
یادمان
(اِمر.)۱- آن چه برای یادبود کسی یا روی دادی ساخته میشود.۲- مراسمی که ...
معین
ی
یابیدن
(دَ) (مص م.) یافتن، پیدا کردن.
گ
معین
گیومه
(مِ) (اِ.) علامتی که به این شکل «» در دو طرف کلمه میگذارند.
«
‹
3214
3215
3216
3217
3218
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها