جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یلدا
(یَ) (اِ.) این واژه سُریانی و به معنای تولد و زایش است. یعنی تولد مهر ...
معین
ی
یغمایی
(یَ) ۱- (ص نسب.) منسوب به یغما.۲- خوبرو، زیبا.
معین
ی
یشت
(یَ شْ) (اِ.)۱- پرستش، ستایش.۲- بخشی از اوستا در ستایش آفریدگار و امش...
معین
ی
یراق
(یَ) (اِ.)۱- ساز و برگ اسب.۲- سلاح.
معین
ی
یخاری
(یُ) (ق.) بالا.
معین
ی
یباب
(یَ) (ص.) خراب، ویرانه.
معین
ی
یلب
(یَ لَ) (اِ.) جوشن چرمین.
معین
ی
یغماگر
(یَ گَ) (ص مر.) غارتگر، تاراج گر.
معین
ی
یسیر
(یَ) (ص.)۱- کم، اندک.۲- سهل، آسان.۳- قمارباز.
معین
ی
یراعه
(یَ عَ یا ع ِ) (اِ.)۱- گول و بد دل.۲- شترمرغ ماده.۳- بیشه نشیب، نیست...
«
‹
3230
3231
3232
3233
3234
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها