جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یاخته
(تِ)۱- (ص مف.) آخته، بیرون کشیده.۲- (اِ.) سلول، سلول بدن موجودات زنده ...
معین
ی
ی
(حر.) سی و دومین حرف از الفبای فارسی برابر با ۱۰ در حساب ابجد.
گ
معین
گیسو
(اِ.) زلف، موی بلند سر زنان که از پشت گردن بلندتر باشد. ج. گیسوان.
گ
معین
گیتی نورد
(نَ وَ) (اِفا.) جهانگرد.
معین
ی
یاده
(دَ) (اِ.)۱- قوة حافظه.۲- رشوه.
معین
ی
یاختن
(تَ)۱- (مص م.) آختن، بیرون کشیدن.۲- (مص ل.) قصد کردن.۳- گراییدن، متمای...
گ
معین
گیپور
(اِ.) نوعی پارچة توری زبر و پر از نقشهای گل و بوتة برجسته.
گ
معین
گیس سفید
(س) (اِ.) زن سالخورده و دارای تجربه و آگاهی.
معین
ی
یادنامه
(م ِ) (اِمر.) کتابی حاوی مقالههای متعدد که به یاد سال ولادت کسی، در ...
معین
ی
یاتاغان
(اِ.)= یاتاقان. یاطاقان: وسیلهای فلزی یا لاستیکی یا چرمی، که از سایی...
«
‹
3202
3203
3204
3205
3206
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها