جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گیر دادن
(دَ) (مص ل.) (عا.)بند کردن، به کسی یا موضوعی پرداختن و از آن دست نکشید...
معین
ی
یارا
(اِ.) توانایی، نیرو.
معین
ی
یاد گرفتن
(گ ِ ر ِ تَ) (مص م.)۱- آموختن، ۲- حفظ کردن، از بر کردن.
معین
ی
یائسگی
(ئِ س) (حامص.) پایان دوران تولیدمثل و قطع عادت ماهانه در زنان.
گ
معین
گیلاس
(اِ.) درختی است از تیرة گل سرخیان که دارای گونههای مختلف است. میوه اش...
گ
معین
گیر آوردن
(وَ دَ) (مص م.) (عا.)۱- به دست آوردن.۲- اسیر کردن، مقید ساختن.
معین
ی
یاهو
(اِ.) نوعی کبوتر که آوازش مانند تلفظ «یاهو» است.
معین
ی
یال
(اِ.)۱- گردن. ۲- بن گردن. ۳- موی گردن اسب.۴- زور، قدرت.
معین
ی
یاسامه
(مِ) (اِ.) مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و ک...
معین
ی
یاری
(حامص.) کمک، مدد.
«
‹
3208
3209
3210
3211
3212
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها