جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زید
(زَ یا زِ) ۱- (مص ل.) نمو کردن، افزون شدن.۲- (مص م.) نمو دادن.۳- نامی ...
ز
معین
زیستن
(تَ) (مص ل.) زندگانی کردن.
ز
معین
زیردست
(دَ)(ص مر.)۱ - فرمانبردار، خدمتگزار.۲- ذلیل، پست.
ز
معین
زیج
(اِ.) معرب زیگ، جدولی برای تعیین احوال و حرکات ستارگان.
ز
معین
زیست شناسی
(ش) (اِ.) دانشی که دربارة موجودات زنده بحث میکند.
ز
معین
زیردریایی
(دَ) (اِمر.) نوعی کشتی که مجهز به وسایل و جنگ افزارهای لازم است که می...
ز
معین
زیست
(مص مر.) زندگی، حیات.
ز
معین
زیرخرد
(خُ) (اِمر.) لحنی است از موسیقی قدیم.
ز
معین
زیزفون
(زُ) (اِ.) گیاهی است از تیرة پنیرکیان، برگهایش منفرد کامل و دندانه د...
ز
معین
زیرخاکی
(ص نسب. اِ.) اشیای عتیقه که از زیر خاک بیرون آورند.
«
‹
56
57
58
59
60
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها