جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سافر
(فِ) (اِفا.)۱- سفرکننده. ج. سفره، سفار.۲- رسول، سفیر.۳- کاتب. ج. سفره...
س
معین
ساسان
(ص فا.) گدایی کننده، گدا.
س
معین
سال زده
(زَ دِ یا دَ) (ص مف.) (عا.)۱- آفت - دیده، آسیب دیده (محصول).۲- درختا...
س
معین
ساغری پوش
(~.) (ص فا.)پارچه - ای که کفل اسب را بپوشاند.
س
معین
سامان شدن
(شُ دَ) (مص ل.) درست شدن کار.
س
معین
سالخوردگی
(دَ یا د) (حامص.)۱- پیری.۲- فرسودگی.
س
معین
سامان
(اِ.)۱- اسباب، لوازم.۲- وسایل زندگی، باروبنه.۳- متاع، کالا.۴- آراستگی...
س
معین
سالخورده
(دِ) (ص مف.)۱- پیر، کهنسال.۲- کهنه، قدیمی.
س
معین
ساماخچه
(چَ یا چِ) (اِ.) = ساماکچه. شاماخچه. شاماکچه. سماخچه. سماچه: سینه بند ...
س
معین
سالخورد
(ص مف.) سالخورده.
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها