بایگانی‌های ن - صفحه ۱۲۰ از ۱۴۰ - لغت نامه زردیس

معین ن

نوکر

(نُ کَ) (ص.) خدمتکار مرد، چاکر.

معین ن

نوم

(نَ) (اِ.) خواب.

معین ن

نچ نچ کردن

(نُ نُ. کَ ردَ) (مص ل.)۱- تأسف خوردن بر هر کاری.۲- خرده گیری کردن.

معین ن

نوک

(اِ.)۱- سر هر چیزی.۲- منقار مرغ.

معین ن

نچ

(نُ) (اِصت.) (عا.)۱- آوایی که به علامت عدم قبول یا تأسف از کاری از دها...

معین ن

نوژان

(اِ.) نعره، فریاد، بانگ بلند.

معین ن

نکاح

(نِ) (مص م.) ازدواج، زناشویی.

معین ن

نپشتن

(ن پِ تَ) (مص م.) نوشتن.

معین ن

نوژ

(اِ.) درخت کاج و صنوبر.

معین ن

نکات

(نِ) (اِ) جِ نکته.

سایدبار

باز کردن سایدبار