جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بیوگرافی
(اِ.) کتابی که در آن زندگی نامه شخصیتی شرح داده شده باشد، سرگذشت، شرح...
ب
معین
بیوگانی
(بَ) (حامص.) عروسی، نکاح.
ب
معین
بیوگ
(بَ) (اِ.) عروس.
ب
معین
بیوک
(بُ) (ص. اِ.) بزرگ، مهتر.
ب
معین
بیگودی
(اِ.) نوعی وسیلة استوانهای کوچک از جنس فلز یا پلاستیک جهت حالت دادن ...
ب
معین
بیگم
(بِ گُ) (ص. اِ.) خانم، خاتون، بانو.
ب
معین
بیگلربیک
(لَ بِ) (اِمر.) رییس کدخدایان.
ب
معین
بیگلر
(لَ) (ص مر.)۱- امیر.۲- بزرگ شهر یا طایفه.
ب
معین
بیگانه
(نِ) (ص مر. اِمر.)۱ - غریب، ناآشنا.۲- خارجی، اجنبی.
ب
معین
بیگار
(اِ.) کار بی مزد.
«
‹
174
175
176
177
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها