جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ج
معین
جامه دان
(~.) (اِمر.)۱- صندوقی که در آن جامهها را گذارند.۲- اتاقی که در آن جام...
ج
معین
جالینوس
(اِ.)۱- نوایی است از موسیقی قدیم.۲- نام طبیب معروف یونانی.
ج
معین
جامه دار
(~.) (ص فا.) کارگری که در حمام جامههای مردم را نگه میدارد.
ج
معین
جالیزکاری
(حامص.) زراعت خربزه، هندوانه و غیره.
ج
معین
جامه
(مِ) (اِ.)۱- لباس، تن پوش.۲- جام، صراحی.۳- پارچه، پارچة نادوخته. ؛~...
ج
معین
جالیز
(اِ.) کشتزار خربزه، هندوانه و خیار و مانند آن.
ج
معین
جامل
(مِ) (اِ.)۱- گله شتر یا شتربانان.۲- قبیله بزرگ.
ج
معین
جالی
(اِفا.)۱- روشن، واضح.۲- جلا - دهنده، پاک کننده. ؛ ادویة ~: دواهایی...
ج
معین
جامعه شناسی
(~. شِ) (حامص. اِمر.) دانشی که بررسی و تحقیق دربارة مظاهر مختلف حیات ا...
ج
معین
جاله
(لِ یا لَ) (اِ.) قطعاتی از چوب و تخته که به مشکهای پر باد بندند و در ...
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها