جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
راویه
(یَ یا یِ) (اِ.)۱- مشک بزرگی که در آن آب را حمل و نقل کنند.۲- چارپای...
ر
معین
راهنامه
(مِ) (اِمر.)۱- نقشة راه.۲- سفرنامه.
ر
معین
راه نشین
(نِ) (ص فا.)۱- گدای سر راه.۲- غریب، بی کس.
ر
معین
راوی
(اِفا.) روایت کننده. ج. روات.
ر
معین
راهن
(هِ) (اِفا.)۱- گرو گذارنده.۲- رهن گذارنده.۳- ثابت، دایم.
ر
معین
راه نرفته
(نَ رَ تِ) (ص مر.) تجربة نادیده.
ر
معین
راوک
(وَ)۱- (اِ.) ظرفی که در آن شراب را صاف کنند.۲- (ص.) صاف، لطیف. ۳- شراب...
ر
معین
راهزن
(زَ)(ص فا.)۱- دزدی که اموال مسافران را غارت میکند.۲- نغمه خوان، سرودگ...
ر
معین
راه راه
(ص.) دارای خطوط موازی.
ر
معین
راوچه
(وْ چِ)(اِ.) نوعی انگور، انگور پیش رس.
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها