جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
ساتگینی آوردن
(~. وَ یا وُ دَ) (مص ل.) بساط میگساری گستردن.
س
معین
سابع
(بِ) (ص.) هفتم، هفتمین.
س
معین
ساتگنی
(گِ) (اِ.) = ساتگینی. ساتگن: پیاله بزرگ، قدح شراب خواری.
س
معین
سابری
(بِ) (ص. اِ.)۱- نوعی جامة ابریشمی لطیف و گرانمایه.۲- هر چیز نازک.
س
معین
ساتن
(تَ) (اِ.) نوعی پارچة نخی مانند اطلس.
س
معین
سابرقان
(بُ) (اِ.) آهن سخت و خشک. شابرقان و شابورقان نیز گویند.
س
معین
ساتراب
(تْ) (اِ.) والی، حاکم.
س
معین
سابحه
(بِ حَ یا حِ) (اِفا.) مؤنث سابح ؛۱- شناور، شناکننده، ۲- کشتی، ۳- ستار...
س
معین
ساتر
(تِ) ۱- (اِفا.) پوشاننده، پنهان - کننده.۲- (اِ.) پوشش.
س
معین
سابحات
(بِ) (اِفا.) فرشتگانی که میان زمین و آسمان تسبیح کنند.
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها