جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سال گردش
(گَ دِ) (اِمص.) گردش سال، تحویل سال.
س
معین
سافل
(فِ) (ص.)۱- فرود، پایین.۲- فرومایه، پست. جِ سفله.
س
معین
ساستا
(اِ.)۱- بی رحم، ظالم.۲- اهریمن.
س
معین
سال شمار
(شُ) (اِ.) تقویم.
س
معین
سافر
(فِ) (اِفا.)۱- سفرکننده. ج. سفره، سفار.۲- رسول، سفیر.۳- کاتب. ج. سفره...
س
معین
ساسان
(ص فا.) گدایی کننده، گدا.
س
معین
سال زده
(زَ دِ یا دَ) (ص مف.) (عا.)۱- آفت - دیده، آسیب دیده (محصول).۲- درختا...
س
معین
ساغری پوش
(~.) (ص فا.)پارچه - ای که کفل اسب را بپوشاند.
س
معین
سال دادن
(دَ) (مص ل.) به یاد مرده یک سال پس از مرگ او اطعام کردن.
س
معین
ساغری
(~.) (اِ.)۱- پوست دباغی شده اسب یا خر.۲- پوست کفل اسب یا خر.۳- نوعی ک...
«
‹
11
12
13
14
15
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها