جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سالخداه
(خُ) (ص مر.) = سال خدا:۱- دارای شرف.۲- نیکبخت.
س
معین
سالک
(لَ)(اِ.) زخمی که در پوست بدن خاصه صورت پیدا میشود. گاه یک سال بهبود...
س
معین
سالج
(لِ) (اِ.) بیدمشک.
س
معین
سالوک
(ص.)۱- فقیر، درویش.۲- راهزن، دزد.
س
معین
سالب
(لِ) (اِفا.)۱ - سلب کننده.۲- رباینده.۳- برهنه کننده. ج. سلاب.
س
معین
سالوسی
(حامص.)۱ - تملق.۲- فریب، نیرنگ.
س
معین
سالانه
(نِ) (ص.)۱- آن چه که یک بار در سال صورت گیرد.۲- سالیانه.
س
معین
ساهره
(هِ رَ) (اِفا.)۱- چشمة روان.۲- دشت خوفناک، دوزخ.
س
معین
سامی
(ص.) بلندمرتبه.
س
معین
ساهر
(هِ) (اِفا.) بیدار.
«
‹
17
18
19
20
21
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها