جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سبیل راندن
(~. دَ) (مص م.) انفاق کردن، مالی یا چیزی را به نیت بخشیدن.
س
معین
ستام
(س) (اِ.) زین و یراق اسب.
س
معین
سبیل
(س) (اِ.) موی پشت لب. ؛ ~ کسی را چرب کردن کنایه از: به او رشوه دادن....
س
معین
ستاغ
(~.) (اِ.) شتر شیردهنده.
س
معین
سبکی
(~.) (حامص.) بی خِردی، بی وقاری.
س
معین
ستاره شناس
(~. ش) (ص فا.) منجم.
س
معین
سبکپا
(~.) (ص مر.)۱- تندرو، چالاک.۲- گریز پا.
س
معین
ستیزکار
(~.) (ص فا.) ستیزه کار، جنگجو، سرکش، ناسازگار.
س
معین
ستودان
(سُ) (اِمر.) = استودان. استخوان دان:۱- گورستان زردشتیان.۲- چاهی در گ...
س
معین
ستدن
(س تَ دَ) (مص م.)نک ستاندن.
«
‹
33
34
35
36
37
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها