جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
ستیغ
(س)۱- (ص.) هر چیز راست و بلند ایستاده.۲- (اِ.) بلندی سر کوه.
س
معین
ستور
(سُ) (اِ.) چهارپا، حیوان بارکش.
س
معین
ستره
(سُ رِ یا رَ) (اِ.) آن چه که بدان پوشیده شوند. ج. بستر.
س
معین
ستیزیدن
(س دَ) (مص ل.) نک ستیهدن.
س
معین
ستوده
(سُ دِ) (ص مف.) مدح شده، ستایش شده.
س
معین
ستردن
(س تُ دَ) (مص م.)۱- تراشیدن.۲- پاک کردن.۳- محو کردن.
س
معین
ستیزگر
(~. گَ) (ص فا.) ستیزه گر، لجوج، متمرد.
س
معین
ستودن
(سُ دَ) (مص م.) مدح کردن، ستایش کردن.
س
معین
ستر
(س تْ) (اِ.)۱- پوشش، حجاب.۲- پرده.
س
معین
ستیزکار
(~.) (ص فا.) ستیزه کار، جنگجو، سرکش، ناسازگار.
«
‹
34
35
36
37
38
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها