جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سجن
(س جْ) (اِ.) زندان.
س
معین
سحی
(س) (اِ.) مُهرِ نامه، نشان نامه.
س
معین
سجل کردن
(~. کَ دَ) (مص م.)۱- تأیید کردن، تصدیق کردن.۲- ثبت کردن.
س
معین
سحق
(سَ) (مص م.) کوبیدن، نرم کردن.
س
معین
سجل
(س جِ) (اِ.)۱- دفتر احکام.۲- حکم و فتوای قاضی.۳ - در فارسی به معنای...
س
معین
سخندان
(~.) (ص فا.)۱- ادیب، سخن - شناس.۲- شاعر.
س
معین
سخت کمان
(~. کَ) (ص مر.)۱- تیرانداز ماهر.۲- بی رحم و سنگدل.
س
معین
سخن چین
(~.) (ص فا.) خبربَر، جاسوس.
س
معین
سخت پیشانی
(~.) (ص مر.) بی باک.
س
معین
سخن پراکنی
(~. پَ کَ)(اِمر.)پخش همگانی گ فتارهای رادیویی.
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها