جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سجود
(سُ) ۱- (مص ل.) سجده کردن.۲- (اِمص.)پرستش، پیشانی بر زمین گذاشتن برای ...
س
معین
سحیق
(سَ حِ) (ص.)۱- سوده، نرم شده.۲- دور، دوردست.
س
معین
سجن
(س جْ) (اِ.) زندان.
س
معین
سحی
(س) (اِ.) مُهرِ نامه، نشان نامه.
س
معین
سجل کردن
(~. کَ دَ) (مص م.)۱- تأیید کردن، تصدیق کردن.۲- ثبت کردن.
س
معین
سخنران
(~.) (ص فا.) سخن راننده، ناطق، خطیب.
س
معین
سخت کوش
(~.) (ص فا.) بسیار کوشا، پرسعی.
س
معین
سخندان
(~.) (ص فا.)۱- ادیب، سخن - شناس.۲- شاعر.
س
معین
سخت کمان
(~. کَ) (ص مر.)۱- تیرانداز ماهر.۲- بی رحم و سنگدل.
س
معین
سخن چین
(~.) (ص فا.) خبربَر، جاسوس.
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها