جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شاهوار
(ص مر.)۱- شایسته برای شاه.۲- هر چیز خوب و گران بها، نفیس.
ش
معین
شاه نشین
(نِ) (اِمر.)۱- تخت، جای نشستن شاه.۲- قسمتی از اتاق که سطح آن بالاتر ا...
ش
معین
شاگردانه
(گِ نِ) (اِمر.) = شاگردانگی: پولی که به رسم انعام به شاگرد میدهند.
ش
معین
شاهنگ
(هَ) (اِمر.) ملکة زنبور عسل.
ش
معین
شاه نشان
(نِ) (ص فا.) بر تخت رسانندة شاه.
ش
معین
شاگرد
(گِ) (اِ.) کسی که نزد دیگری علم و ادب یا هنر آموزد.
ش
معین
شاهنشاه
(هَ) (اِ. ص.) لقب شاه ایران، شاه شاهان، پادشاه بزرگ، شاهنشه و شهنشه نی...
ش
معین
شاه مقصودی
(مَ) (اِمر.) نوعی تسبیح گرانبها.
ش
معین
شاکی
(اِفا.) شکایت کننده، گله کننده.
ش
معین
شاهق
(هِ) (اِفا.) بلند، مرتفع.
«
‹
11
12
13
14
15
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها