جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شاک
(اِ.) بز نر، تکه.
ش
معین
شاهراه
(اِمر.) راهی که وسعت دارد، راه عام، جاده اصلی و بزرگ.
ش
معین
شاه بلوط
(بَ) (اِمر.) درختی است بزرگ و زیبا و دارای برگهای بیضوی جزو دستة بلوط...
ش
معین
شاپو
(پُ) (اِ.) کلاه تمام لبه.
ش
معین
شاهر
(هِ) (اِفا.) مشهور، معروف.
ش
معین
شاپلاق
(اِ.) (عا.) = شپلاق. شپلق: سیلی توأم با صدا.
ش
معین
شاهدوش
(هِ وَ) (ص مر. اِمر.) خوب - روی، خوش سیما.
ش
معین
شاهین
(اِ.)۱- از پرندگان شکاری شبیه به عقاب.۲- زبانة ترازو.
ش
معین
شاهدخت
(دُ) (اِمر.) دختر شاه، شاهزاده.
ش
معین
شب خواب
(شَ خا) (ص فا.)۱- آن که در شب جایی بخوابد.۲- مجازاً: روسپی که شب نزد ک...
«
‹
13
14
15
16
17
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها