جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شاهدخت
(دُ) (اِمر.) دختر شاه، شاهزاده.
ش
معین
شاهی
۱ - (ص نسب.) منسوب به شاه.۲- (اِ مر.) واحد پول خُرد برابر با یک بیستم ...
ش
معین
شاهد
(هِ) ۱- (اِفا.) گواه، گواهی دهنده.۲- (اِ.) مثال.۳- خوبروی. ج. شهود.
ش
معین
شاهکار
(اِمر.) کار بزرگ و نمایان، کاری که در آن هنرنمایی کرده باشند.
ش
معین
شاهجانی
(ص نسب.)۱- منسوب به شاهجان (شهر مرو).۲- پارچهای لطیف که در شهر مرو با...
ش
معین
شاهپور
(اِمر.) پسر شاه، شاهزاده.
ش
معین
شاهبو
(ی) (اِمر.)۱- بوی عنبر، عنبر.۲- بوی مشک.
ش
معین
شاهپر
(پَ) (اِمر.) = شهپر: بزرگترین پر در بال طیور؛ شاهبال، شهپر.
ش
معین
شاهباز
(اِمر.) = شهباز: گونهای باز بزرگِ شکاری به رنگهای زرد و سفید.
ش
معین
شب چره
(~. چَ رِ) (اِمر.) آجیل و میوه که در شب نشینی میخورند.
«
‹
13
14
15
16
17
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها