جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شب تاز
(~.) (اِمص.) تاخت ناگهانی در شب، شبیخون.
ش
معین
شاید
(یَ) (ادات احتمال، ق. شک و ظن) محتمل است، ممکن است، احتمالاً، محتملاً....
ش
معین
شب کردن
(شَ. کَ دَ) (مص ل.) شب را به روز آوردن.
ش
معین
شب تاب
(~.) (ص فا.)۱- آن چه که در شب بدرخشد.۲- شب چراغ.۳- ماه، قمر.۴- کرم شب ...
ش
معین
شایبه
(یِ بَ یا بِ) (اِ.)۱- عیب، آلودگی.۲- شک، گمان.
ش
معین
شب چره
(~. چَ رِ) (اِمر.) آجیل و میوه که در شب نشینی میخورند.
ش
معین
شب بو
(~.) (اِمر.) گیاهی است از تیرة صلبیان که زینتی است و به سبب دارا بودن ...
ش
معین
شب چراغ
(~. چِ) (اِمر.)۱- هر گوهر آبدار و درخشنده.۲- کرم شب تاب.۳- چراغانی.
ش
معین
شب برات
(~. بِ یا بَ) شب پانزدهم شعبان.
ش
معین
شب پیما
(~. پَ یا پِ) (ص فا.)۱- شب بیدار.۲- عاشق مهجور و بی قرار.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها