جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شبر
(ش) (اِ.) وجب.
ش
معین
شب گرد
(~. گَ) (ص فا.)۱- شبرو.۲- ماه.۳- عسس، پاسبان.۴- راه زن، دزد.
ش
معین
شبدیز
(شَ) (ص مر.) شب رنگ، سیه فام، نام اسب خسرو پرویز.
ش
معین
شب گذاشتن
(شَ. گُ تَ) (مص ل.) شب را سر کردن.
ش
معین
شبدر
(شَ دَ)(اِ.)گیاهی است از تیرة پروانه - واران کهٔ کساله یا دوسالهاست ...
ش
معین
شب کور
(~.) (اِمر.)۱- کسی که شب جایی را نبیند.۲- خفاش.
ش
معین
شبح
(شَ بَ) (اِ.)۱- تن، کالبد.۲- سیاهی جسم که از دور به نظر رسد. ج. اشبا...
ش
معین
شبتک
(شَ تَ) (اِ.) = شپتک: نوعی بازی و آن چنان است که به یک پای برجهند و لگ...
ش
معین
شباک
(ش) ج. شبکه ؛۱- دامهای صیادان.۲- زمین چاه دار.
ش
معین
شبیر
(شُ بِ یا بَ) (اِ.) سه نام پیامبر نهاده: حسن و حسین و محسن.
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها