جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شاخ شانه
(خْ نِ) (اِمر.) قسمی از گدایان که شاخ گوسفندی در یک دست و شانهای در ی...
ش
معین
شادروان
(دُ یا دَ رْ) (اِ.)۱- چادر، سراپردة بزرگ.۲- فرش گران بها.۳- شاه نشین...
ش
معین
شاخ به شاخ شدن
(بِ. شُ دَ) (مص ل.) مجادله کردن، دست به یقه شدن.
ش
معین
شادخوار
(خا)۱- (ص فا.) خوشگذران.۲- شراب خوار.۳- (ص.) خوشحال، شادمان.
ش
معین
شاتون
(تُ) (اِ.) آلتی در موتور ماشین که حرکت را از پیستون به میل لنگ منتقل ...
ش
معین
شادخه
(خَ) (ص.) سفیدی پیشانی اسب، که تا بینی آن رسیده با شد.
ش
معین
شاتوبریان
(تُ بِ) (اِ.) نوعی غذا به صورت برش ضخیمی از فیلة گاو سرخ شده به همراه...
ش
معین
شادبهر
(بَ) (ص مر.) کسی که قسمت و بهره اش از دنیا شادی است.
ش
معین
شات
(اِ.) گوسفند.
ش
معین
شارت و شورت
(تُ) (اِمر.) (عا.) داد و فریاد، غوغا و تهدید.
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها