جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شابلن
(لُ) (اِ.) وسیلهای به شکل صفحة فلزی یا پلاستیکی با سوراخها یا شکاف...
ش
معین
شاد و شنگول
(دُ شَ) (ص مر.) بشاش و سرحال.
ش
معین
شاباش
۱ - (شب جم.) از ادات تحسین، مخفف شادباش. آفرین، خوش باش.۲- (اِ.)پولی ...
ش
معین
شاد
(اِفا.) نادر، کمیاب.
ش
معین
شاب
(بّ) (ص.) مرد جوان. ج. شباب.
ش
معین
شاخچه بستن
(خْ چِ. بَ تَ) (مص ل.) تهمت زدن.
ش
معین
شأو
۱- (مص م.) سبقت گرفتن.۲- کندن.۳- (اِ.) غایت هر چیز.۴- تک، ته.۵- مهار ش...
ش
معین
شاخه
(خَ یا خِ) (اِ.)۱- شاخه درخت.۲- شعبه.۳- بخش فرعی جدا شده از یک مجموعة...
ش
معین
شأن
(شَ) (اِ.)۱- کار، حال.۲- امر بزرگ. ج. شئون (شؤون).
ش
معین
شارژ
(رْ) ۱- (اِ.) بار، حمل.۲- مقدار برق لازم برای باتری.۳- هزینهای که ساک...
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها