جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غوچه
(چِ) (ص.) لاف زن.
غ
معین
غیرتی
(~.) (ص نسب.) منسوب به غیرت، ناموس پرست.
غ
معین
غیاب
(مص ل.)غایب شدن، ناپدید شدن.
غ
معین
غولین
(لِ) (اِ.) کوزة دهن گشاد.
غ
معین
غیو
(غِ) (اِ.) آواز بلند.
غ
معین
غیهب
(غَ یا غِ هَ) ۱- (اِ.) سختی تاریکی شب.۲- (ص.) سخت سیاه. ج. غیاهب.
غ
معین
غیه
(یِ) (اِ.) فریاد، جیغ و داد.
غ
معین
غین
(غَ یا غ) ۱- (مص ل.) شوریدن دل.۲- ابری شدن آسمان.۳- (مص م.) مشغول کردن...
غ
معین
غیمه
(غَ یا غِ مَ یا مِ) (اِ.)۱- یک ابر، یک غیم.۲- مهی غلیظ.۳- یکی اسفنج.
غ
معین
غیم
(غِ یا غَ) (اِ.)۱- ابر، ابر بارنده.۲- مه.
«
‹
51
52
53
54
55
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها