جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قاچ قاچ
(ص مر.) قطعه قطعه، ترک ترک.
ق
معین
قانقاریا
(نْ) (اِ.) = غانغاریا: فساد و عفونت، فساد و عفونتی که در قسمتی از عضله...
ق
معین
قبا
(قَ) (اِ.) نوعی لباس بلند مردانه.
ق
معین
قاچ
(اِ.)۱ - یک بُرش از هندوانه یا خربزه.۲- برآمدگی قسمت جلو زین.۳- شکاف،...
ق
معین
قانع
(نِ) (ص.) خرسند، راضی.
ق
معین
قب
(قَ بّ) (اِ.) پارة گریبان پیراهن.
ق
معین
قاپیدن
(دَ) (مص م.) نک قاپ زدن، ربودن.
ق
معین
قانط
(نِ) (ص.) ناامید، نومید، مأیوس. ج. قانطین.
ق
معین
قایمه
(یِ مَ یا مِ) ۱- (اِفا.) مؤنث قایم.۲- (اِ.) هر یک از دست و پای ستوران....
ق
معین
قاپی
(اِ.) = قاپو. قپو: دروازه، در بزرگ.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها