جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قبول کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) پسندیدن، پذیرفتن.
ق
معین
قبضه کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) به دست گرفتن، قدرت را گرفتن.
ق
معین
قباسوخته
(~. تِ) (ص مر.) کنایه از: کسی که غم و اندوه خود را پنهان دارد و به خو...
ق
معین
قبول شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- پذیرفته شدن.۲- از عهدة امتحان بیرون آمدن. مق. رد...
ق
معین
قبضه
(قَ ضَ یا ض) (اِ.)۱- یک مشت از هر چیزی.۲- دستة شمشیر و کارد و مانند آ...
ق
معین
قباراسته
(قَ تِ) (ص مر.) (عا.) بازاری، کاسب.
ق
معین
قبول افتادن
(~. اُ دَ) (مص ل.) مورد پسند واقع شدن.
ق
معین
قبس
(قَ بَ) (اِ.)۱- شعله.۲- پاره آتش.
ق
معین
قباحت
(قَ حَ) (مص ل.) زشتی، زشت شدن.
ق
معین
قبول
(~.) (مص ل.) پیش آمدن.
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها