جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قداره بندی
(~. بَ) (اِمص.) عربده کشی، چاقوکشی، شرارت.
ق
معین
قتلغ
(قُ لُ) (ص.) = قوتلوغ. قوتلوق: مبارک، خجسته.
ق
معین
قذال
(قَ) (اِ.)۱- پس سر.۲- بناگوش.
ق
معین
قدم افشردن
(قَ دَ. اَ شُ دَ) (مص ل.) مقاومت کردن، پایداری کردن.
ق
معین
قداره
(قَ دّ رِ) (اِ.) جنگ افزاری شبیه شمشیر پهن و کوتاه. ؛ ~بستن برای کسی...
ق
معین
قتل
(قَ) ۱- (مص م.) کشتن.۲- (اِمص.) کشتار.
ق
معین
قدیمی
(~.) (ص نسب.)۱ - دیرینه، کهنه.۲- سال دیده، پیر.
ق
معین
قدم
(ق دَ) (حامص.)۱- سابقه در کار.۲- قدیم بودن، ضد حدوث.
ق
معین
قد کشیدن
(قَ. کِ دَ) (مص ل.) بزرگ شدن، رشد کردن.
ق
معین
قدیم و ندیم
(~ُ نَ) (ص مر.) ایام بسیار قدیم، زمان گذشته.
«
‹
21
22
23
24
25
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها