جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قراطق
(قَ طِ) (اِ.)جِ قرطق یا قرطه. معرب کرته و کرتک. جامة یک لای بدون آستر...
ق
معین
قرآن
(قُ) (اِ.) نام کتاب آسمانی مسلمانان که بر محمد (ص) نازل شد. ؛~ خدا ...
ق
معین
قرح
(قَ) (اِ.)۱- زخم.۲- اثر گزیدگی سلاح.۳- آبلة ریز که بر اندام برآید.
ق
معین
قراضه
(قُ ض) (اِ.)۱- برادههای فلز که هنگام تراشیدن میریزد.۲- هرچیزی که از...
ق
معین
قر و فر
(~. فِ) (اِمر.) آرایش، توالت.
ق
معین
قرتی
(قِ) (ص.) (عا.) جلف، سبک.
ق
معین
قراسوران
(قَ) (اِ.) = قره سوران. قراسورن: سرهنگ محافظان قافله، آن که به سرکردگ...
ق
معین
قر و غمزه آمدن
(~ُ غَ زِ. مَ دَ) (مص ل.) (عا.)۱- ادا و اطوار درآوردن.۲- اشکال تراشی ک...
ق
معین
قرت
(قَ) (ص. اِ.) دیوث، قلتبان.
ق
معین
قراسنقر
(قُ سُ قُ) (اِمر.) یکی از گونههای سنقر که سیاه رنگ است کنایه از:۱- ش...
«
‹
25
26
27
28
29
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها