جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قر زدن
(قُ. زَ دَ) (مص م.) نک غر زدن.
ق
معین
قرعه
(قُ عِ) (اِ.) آنچه که با آن فال بزنند.
ق
معین
قربی
(قُ) (اِ.) نزدیکی، خویشی.
ق
معین
قرار گرفتن
(~. گِ رِ تَ) (مص ل.)۱- ساکن شدن، آرام گرفتن.۲- استوار شدن، محکم گشتن...
ق
معین
قر
(~.) (ص.) (عا.) فرو رفته.
ق
معین
قرع
(قَ رْ) (مص م.)۱- قرعه زدن.۲- ضربه زدن، کوفتن.۳- ریختن موی سر.
ق
معین
قربوس
(قَ) (اِ.) کوة زین.
ق
معین
قرار دادن
(~. دَ) (مص م.)۱- برقرار کردن.۲- آرام دادن.
ق
معین
قروت
(قُ) (اِ.) چیزی است که از دوغ به دست آید و آن چنین است که دوغ را جوش ...
ق
معین
قرمه
(قُ مِ) (اِ.) گوشتی که آن را خرد و در روغن تفت میدهند تا بتوان برای ...
«
‹
27
28
29
30
31
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها