جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قسنجه
(قَ سَ جِ یا جَ) (اِ.) (عا.) مالش دل که از فرط میل و هوس به چیزی ایجاد...
ق
معین
قزل آلا
(~.) (اِمر.) از انواع ماهی فلس دار از تیرة آزادماهیان دارای گوشت لذیذ...
ق
معین
قرچی
(قُ) (اِمر.) = قورچی:۱- رئیس جبه خانه.۲- جبه پوش، سلاحدار، مسلح.
ق
معین
قشون
(قُ) (اِ.) سپاه، لشگر.
ق
معین
قسمت کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) بخش کردن، تقسیم کردن.
ق
معین
قزل
(قِ زِ) (اِ.) سرخ، قرمز.
ق
معین
قرچه
(قَ رَ چَ) (اِ.) یکی از نغمات فرعی ایران که توسط آن میتوان از سه گاه ...
ق
معین
قشور
(قُ) (اِ.) جِ قشر.
ق
معین
قسمت
(قِ مَ) (اِ.)۱- بهره، نصیب.۲- جزء. ۳- سرنوشت، تقدیر.
ق
معین
قزح
(قُ زَ) (ص.) رنگارنگ.
«
‹
32
33
34
35
36
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها