جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قطرات
(قَ طَ) (اِ.) جِ قطره.
ق
معین
قضیه
(قَ یِّ) (اِ.)۱- حکم و فرمان.۲- خبر.۳- گفتاری که احتمال صدق و کذب هر...
ق
معین
قصی
(قَ یّ) (ص.) دور، دور شونده. ج. اقصاء.
ق
معین
قصاص
(قِ) (مص م.) مجازات، کیفری همسنگ جُرم.
ق
معین
قلاد
(قِ) (اِ.) تار روبین که بر حلقة گوشواره و حلقة بینی شتر پیچند.
ق
معین
قفس
(قَ فَ) (اِ.)۱- محفظهای برای نگه داری پرندگان.۲- استخوان جناغ سینه....
ق
معین
قطمیر
(قِ) (اِ.)۱- پوست نازکی که بین خرما و هستة آن قرار دارد.۲- کنایه از: ...
ق
معین
قلاج
(قَ) (اِ.) کلاغ، قلاغ.
ق
معین
قفر
(قَ فْ) (اِ.) بیابان بی آب و علف. ج. قفار.
ق
معین
قطف
(قَ طْ) (مص م.)۱- چیدن، کندن.۲- خراشیدن.
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها