جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قلم دادن
(~. دَ) (مص م.) به حساب آوردن، به شمار آوردن.
ق
معین
قلج
(قَ) (اِ.) شمشیر.
ق
معین
قلاع
(قِ) (اِ.) جِ قلعه.
ق
معین
قلم تراش
(~. تَ) (اِمر.) چاقوی کوچک جیبی جهت تراشیدن قلم.
ق
معین
قلتشن
(قُ تَ شَ) (ص.) آدم نخراشیده و زمخت و زورگو.
ق
معین
قلم بندی
(قَ لَ. بَ) (حامص.) عمل قلم بند و آن تهیه و ساختن قلم مو برای انواع ن...
ق
معین
قلتبانی
(~.) (ص.) دیوثی.
ق
معین
قلم برگرفتن
(قَ لَ. بَ. گِ رِ تَ) (مص ل.) کنایه از: باج و خراج نگرفتن.
ق
معین
قلتبان
(قَ) (ص.) دیوث، بی غیرت.
ق
معین
قلم
(قَ لَ) (اِ.)۱- هر ابزاری که با آن بنویسند.۲- نی تراشیده که با آن بنو...
«
‹
48
49
50
51
52
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها