جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قلنسوه
(قَ لَ سُ وَ یا وِ) (اِ.) کلاه دراز، ج. قلانس، قلانیس.
ق
معین
قماش
(قُ) (اِ.)۱ - خرده ریز از هر چیزی.۲- رخت، کالا، اسباب خانه.۳- در فارس...
ق
معین
قلندر
(قَ لَ دَ) (ص.)۱- شخص مجرد و بی قید.۲- درویش.
ق
معین
قمار
(قُ) (اِ.) هر نوع بازی که در آن پولی برده یا باخته شود.
ق
معین
قلنبه
(قُ لُ بِ) (ص.) نک غلمبه.
ق
معین
قلیچ
(ق) (اِ.) = قیلیچ: شمشیر.
ق
معین
قلمی
(قَ لَ) (ص نسب.)۱- منسوب به قلم.۲- نوشته، محرر.۳- (عا.) لاغر، نازک.
ق
معین
قلیه
(قَ یَ یا یِ) (اِ.) پارهای گوشت، قطعهای گوشت.۲- حبوبات و سبزی.
ق
معین
قلمکار
(~.) (اِمر.) پارچهای که با آلات چوبی دستی روی آن نقش و نگار چاپ کرد...
ق
معین
قلیل
(قَ) (ص.)۱- کم، اندک.۲- نادر، کمیاب.
«
‹
51
52
53
54
55
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها