جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قنبرک
(قَ بَ رَ)(اِ.)(عا.) گرد نشستن، چنبره.
ق
معین
قمیص
(قَ مِ) (اِ.) پیراهن.
ق
معین
قمره
(قَ رَ یا رِ) (اِ.)۱- قمارخانه.۲- آخرین بازی نرد است که کسی بر سر خود...
ق
معین
قناویز
(قَ) (اِ.) نوعی پارچة ابریشمی ساده که بیشتر به رنگ سرخ است.
ق
معین
قمیش
(قَ) (اِ.) (عا.) ادا و اطوار، ناز و کرشمه.
ق
معین
قمران
(قَ مَ) (اِ.) تثنیة قمر، ماه و آفتاب.
ق
معین
قناعت
(قَ عَ) (مص ل.)۱ - خشنودی، خرسندی. ۲- رضا و تسلیم.۳- صرفه جویی.
ق
معین
قمیز
(قَ) (اِ.)۱- نوعی شیر ترش که به جای مسکر میخوردهاند.۲- پیاله، ساغر،...
ق
معین
قمراء
(قَ) ۱- (ص.) مؤنث اقمر، سفید مایل به تیره.۲- (اِ.) ماهتاب.
ق
معین
قناع
(قِ) (اِ.) پارچهای که بدان زنان سر خود را پوشانند، روسری.
«
‹
54
55
56
57
58
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها