جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قنبله
(قَ بَ لَ یا لِ) (اِ.) گلوله.
ق
معین
قهوه
(قَ وِ) (اِ.) نوشیدنی که از جوشاندن ساییدة دانههای بو داده درخت قهوه...
ق
معین
قنق
(قُ نُ) (اِ.) مهمان، مسافر.
ق
معین
قهندز
(قُ هَ دَ) (اِمر.) کهن دژ، دژ قدیمی.
ق
معین
قنفذ
(قُ فُ) (اِ.) خارپشت. ج. قنافذ.
ق
معین
قهقهه
(قَ قَ هِ) (مص ل.) با صدای بلند خندیدن.
ق
معین
قنطره
(قَ طَ رِ) (اِ.) پل. ج. قناطر.
ق
معین
قول دادن
(~. دَ) (مص ل.)۱- وعده دادن.۲- مقرر گردیدن، قرار دادن.
ق
معین
قوریلتای
(قُ) (اِ.) = قورلتای: اجتماعی عظیم از عموم شاهزادگان و ارکان مملکت که...
ق
معین
قوافی
(قَ) (اِ.) جِ قافیه.
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها