جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قیام و قعود
(مُ قُ) (اِ.) عمل برخاستن و نشستن.
ق
معین
قپان
(قَ) (اِ.) ترازوی بزرگ، مخصوص وزن کردن بارهای سنگین.
ق
معین
قیرگون
(ص مر.) سیاه فام، به رنگ قیر.
ق
معین
قیام
(قِ) (مص ل.) به پا خاستن، ایستادن.
ق
معین
قویم
(قَ) (ص.)۱- راست، درست.۲- خوش قد.
ق
معین
قیروطی
(اِ.) = قیروتی:۱- موم، شمع.۲- مرهمی که آن را از روغن گل سرخ و اکلیل ...
ق
معین
قیاقولان
(اِ.) گرفتن گردن و سر حریف در زیر بغل و زور دادن.
ق
معین
قوی پنجه
(قَ. پَ جِ یا جَ) (ص مر.) آن که دارای زور بازوست.
ق
معین
قیروان
(قَ رَ) (اِمر.) کاروان، قافله، گروه اسبان.
ق
معین
قیافه گرفتن
(~. گِ رِ تَ) (مص ل.) (عا.) خود را گرفتن، ژست گرفتن.
«
‹
68
69
70
71
72
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها