جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قیر
(اِ.) جسم جامد یا نیمه جامد به رنگ سیاه مایل به قهوهای که چسبندهاست...
ق
معین
قیادت
(قِ دَ) (مص م.) رهبری کردن، پیشوایی کردن.
ق
معین
قیدخانه
(~. نَ یا نِ) (اِمر.) محبس، زندان.
ق
معین
قی کردن
(قَ. کَ دَ) (مص ل.) استفراغ کردن.
ق
معین
قیدبند
(~. بَ) (اِمر.) قلعه، حصار، دژ.
ق
معین
قی
(قَ یا قِ) (اِ.) استفراغ، تهوع.
ق
معین
قید
(ق) ۱- (اِ.) بند زنجیر. ج. اقیاد، قیود.۲- شرط، عهد، پیمان.۳- کلمهای ا...
ق
معین
قچاق
(قُ چّ) (ص.)۱- چاق، فربه.۲- باقدرت، توانا.
ق
معین
قیح
(قَ یا قِ) (اِ.)۱- زردآب.۲- ریم (چرک) بی آمیزش.۳- خون ریم، چرک، پلشت....
ق
معین
قپی آمدن
(قُ پّ. مَ دَ) (مص ل.) لاف زدن، ادعا کردن.
«
‹
69
70
71
72
73
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها