جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قچاق
(قُ چّ) (ص.)۱- چاق، فربه.۲- باقدرت، توانا.
ق
معین
قیح
(قَ یا قِ) (اِ.)۱- زردآب.۲- ریم (چرک) بی آمیزش.۳- خون ریم، چرک، پلشت....
ق
معین
قپی آمدن
(قُ پّ. مَ دَ) (مص ل.) لاف زدن، ادعا کردن.
ق
معین
قیچاجی
(قَ) (ص. اِ.) = قیچاچی: خیاط، دوزنده.
ق
معین
قیل و قال
(لُ) (اِ.)۱- گفت و شنید، مباحثه.۲- سر و صدا، جنجال.
ق
معین
قیپ
(ص.) (عا.) پر، ممتلی.
ق
معین
قیل
(اِ.) گفتار، گفتگو.
ق
معین
قیوم
(قَ یُّ) (ص.) از نامهای خداوند به معنای قائم به ذات.
ق
معین
قیقاج
(ق) (اِ.) کج، اریب.
ق
معین
قیود
(قُ) (اِ.) جِ قید.
«
‹
70
71
72
73
74
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها