جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قاضی الحاجات
(یُ لْ) (ص.) برآورندة نیازها، نامی است از نامهای خدای تعالی.
ق
معین
قالپاق
(اِ.)۱- کاسهای فلزی که در وسط چرخ اتومبیل روی مهرهها وصل میشود.۲- ...
ق
معین
قاف ودال
(فُ)۱- (اِمر.) علامت اختصاری «قول» و «دلیل». هرزه گویی، هرزه کاری.۲- (...
ق
معین
قاضی
(اِفا.) داور و حکم کننده. ؛تنها به ~ رفتن کنایه از: به سخن و عقیدة ...
ق
معین
قالوس
(اِ.) نام نوایی از موسیقی قدیم ایران.
ق
معین
قاف تا قاف
(ق مر.) سراسر جهان.
ق
معین
قاصیه
(یَ یا یِ) ۱- (اِفا.) مؤنث قاصی.۲- (اِ.) ناحیه، کرانه.
ق
معین
قالتاق
۱- (اِ.) زین اسب.۲- (ص.) آدم هفت خط و شارلاتان.
ق
معین
قاعدگی
(عِ دَ یا دِ) (حامص.) حیض، عادت ماهانة زنان.
ق
معین
قاصی
(اِفا.) دورشونده، به نهایت رسنده.
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها