جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قاق
(اِ.) برکة بزرگ.
ق
معین
قاطع
(طِ) (اِفا.) برنده، قطع کننده.
ق
معین
قاشق زنی
(شُ. زَ) (اِ.) از آیینهای سنتی ایرانیان در شب چهارشنبه سوری.
ق
معین
قافیه
(فِ یَ یا یِ) ۱- (اِفا.) از پی رونده.۲- (اِ.) حرف یا کلمة آخر بیت در ش...
ق
معین
قاطر
(~.) (اِ.) گیاهِ خون سیاوشان.
ق
معین
قاشق
(شُ) (اِ.) ابزاری ساخته شده از چوب، استیل، نقره و... با نوکی تقریباً ...
ق
معین
قافی
(اِفا.) از پی رونده، پیرو.
ق
معین
قاطبه
(طِ بَ یا بِ) (ق.) عموماً، همگی.
ق
معین
قاشر
(ش) (اِفا.)۱- خراشنده و جدا کنندة پوست.۲- دارویی که بر اثر سوزاندن قس...
ق
معین
قایف
(یِ) (اِفا.)۱- قیافه شناس.۲- پی شناس، پی بر. ج. قافَه، قایفین (قائفین...
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها