جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وازع
(زِ) (ص فا.) بخش کننده.
معین
و
وارهیدن
(رَ دَ) (مص ل.) خلاص شدن، آزاد گشتن.
معین
و
وارد شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- رسیدن.۲- (عا.) ماهر شدن، اُستاد شدن.
معین
و
وازر
(زِ) (اِفا.) گناهکار.
معین
و
وارهانیدن
(رَ دَ) (مص م.)آزاد کردن، خلاص کردن.
معین
و
وارد ساختن
(رِ. تَ) (مص م.)۱- داخل کردن.۲- آگاه ساختن.
معین
و
وازدگی
(زَ دِ)(حامص.)(عا.) یأس، سرخوردگی.
معین
و
واره
(ر) (اِ.) نوبت، مرتبه.
معین
و
وارد
(رِ) (اِفا.)۱- در آینده، داخل شونده.۲- (عا.) ماهر، چیره دست.۳- به جا،...
معین
و
وازده
(زَ دِ) (ص مف.)۱- نامرغوب.۲- مطرود، مردود.
«
‹
4
5
6
7
8
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها