جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وارستگی
(رَ تِ) (حامص.)۱- رهایی، آزادگی.۲- فروتنی.
معین
و
وارو زدن
(زَ دَ) (مص ل.)۱- پُشتک زدن.۲- واکنش نشان دادن.
معین
و
وارسته
(رَ تِ) (ص مف.)۱- فروتن، خاضع.۲- رها شده.
معین
و
وازلین
(زِ) (اِ.) نوعی روغن که از آن برای تهیة بعضی داروها، پمادها و لوازم آ...
معین
و
وارو
(اِ.) = واروک: زگیل.
معین
و
واردات
(رِ) (اِ.) جِ وارده ؛ کالاهایی که از خارج وارد کشور میشود.
معین
و
وازع
(زِ) (ص فا.) بخش کننده.
معین
و
وارهیدن
(رَ دَ) (مص ل.) خلاص شدن، آزاد گشتن.
معین
و
وارد شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- رسیدن.۲- (عا.) ماهر شدن، اُستاد شدن.
معین
و
وازر
(زِ) (اِفا.) گناهکار.
«
‹
4
5
6
7
8
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها