جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گازوئیل
(اِ.) روغن قابل احتراق برای موتورهای دیزل که از نفت استخراج میشود.
گ
معین
گار
(اِ.) ایستگاه قطار راه آهن.
گ
معین
گالیدن
(دَ) (مص ل.) گریختن، دور شدن، کناره گرفتن.
گ
معین
گازرگاه
(~.) (اِمر.) رخت شوی خانه.
گ
معین
گاجمه
(جُ مِ) (اِ.) قسمی گاوآهن که در برنجکاری به کار برند.
گ
معین
گالوانیزه
(زِ) (ص.) دارای روکشی از فلزِ روی (در مورد آهن یا فولاد).
گ
معین
گازرشست
(~. شُ) (ص مف.) ۱- سخت پاک و تمیز.۲- آهار کرده.
گ
معین
گات
(اِ.) = گاته. گاتها: سرودههای زردشت، قدیمی ترین بخش اوستا.
گ
معین
گالوانومتر
(نُ مِ) (اِ.) اسبابی برای آشکارسازی یا اندازه گیری جریانهای الکتریکی...
گ
معین
گازر
(زُ یا زَ) (ص. اِ.) رخت شوی.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها