جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گریبانگیر شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) دچار شدن، دامن گیر شدن.
گ
معین
گساردن
(گُ دَ) (مص م.) ۱- نهادن، گذاشتن.۲- خوردن، خوردن شراب و غم.
گ
معین
گزنه
(گَ زَ نِ یا نَ) (اِ.) گیاهی است یک ساله یا پایا با برگهای متقابل. گو...
گ
معین
گزافه گو
(~.) (ص فا.) عبث گو، بیهوده گو، پرحرف.
گ
معین
گریه
(گِ یِ) (اِمص.) اشک ریختن، سرشک.
گ
معین
گریبانگیر
(~.) (ص فا.) مبتلا سازنده، دامن - گیر.
گ
معین
گسار
(گُ) (پس.) پسوندی است که در ترکیب با بعضی واژهها معنای خورنده میدهد....
گ
معین
گزند رسانیدن
(~. رَ دَ) (مص م.) صدمه زدن، گزند رساندن.
گ
معین
گزافه
(گَ یا گِ فِ) (ص.) بیهوده، عبث.
گ
معین
گریمور
(گِ مُ) (اِفا.) گریم کنندة صورت هنرپیشه.
«
‹
39
40
41
42
43
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها