جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گلر
(گُ لِ) (اِ.) دروازه بان در بازیهایی ک ه دارای دروازهاست.
گ
معین
گمراه
(گُ) (ص مر.) سرگشته، آواره، کسی که راه درست زندگی را انتخاب نکرده.
گ
معین
گلیکوژن
(گِ کُ ژِ) (اِ.) هیدرات کربنی که در سلولهای جانوری ذخیره میشود، نشا...
گ
معین
گلوگاه
(گَ) (اِمر.)۱- حنجره.۲- گذرگاهی که بتوان از آن وارد جایی شد.
گ
معین
گلنار
(~.) (اِمر.)۱- گل انار.۲- هر گل سرخ صد برگ.
گ
معین
گمج
(گَ مَ) (اِ.) دیگ سفالین که در آن خوراک پزند.
گ
معین
گلیون
(گَ) (اِ.) بوقلمون، نوعی پارچة هفت رنگ.
گ
معین
گلوکز
(گُ لُ کُ) (اِ.) قندی که در تمام سلولهای گیاهان خصوصاً میوهها یافت...
گ
معین
گلفام
(گُ) (ص مر.) گلگون، گلرنگ.
گ
معین
گمانیدن
(گُ دَ) (مص م.) اندیشیدن، خیال کردن.
«
‹
57
58
59
60
61
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها