جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گوگ
(اِ.) تکمة گریبان، گوی گریبان. گوگه و گوک و گوکه و قوقه نیز گویند.
گ
معین
گول
(اِ.)۱ - حوض. استخر، تالاب.۲- دریاچه.
گ
معین
گوشتخوار
(خا) (ص.)۱- دارای عادت یا گرایش به خوردن مواد گوشتی.۲ - دارای ویژگی ...
گ
معین
گوش خراش
(خَ) (ص.) صدای آزاردهنده.
گ
معین
گوری
(حامص.) عشرت، نشاط.
گ
معین
گپ زدن
(گَ. زَ دَ) (مص ل.) سخن گفتن، حرف زدن.
گ
معین
گوژپشت
(~. پُ) (ص.) کسی که پشتش قوز و برآمدگی دارد.
گ
معین
گوشور
(وَ) (ص.) فرمانبر، مطیع.
گ
معین
گوشتالو
(ص مر.) چاق، فربه.
گ
معین
گوش به زنگ
(بِ. زَ)(ص مر.) منتظر، مترصد، آمادة عمل.
«
‹
81
82
83
84
85
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها